شاید در عصر بی حافظه گی نیاز باشد اتفاقاتی که در ذهنمان مانده است را با صدای بلند فریاد بزنیم تا بعضی رخدادها “یادآوری” شوند. می خواهم از اوایل دهه هشتاد بگویم و از مهدی مقدم که در میان خواننده های همنسل خود، مهم و محبوب بود. خواننده ای که صدایش هم “احساس” داشت و هم “شیطنت” و به سهم خودش سعی کرد مُدل های جدیدی از خواندن را تجربه کند. خواننده ای که برابر دوربین “منفعل” نبود و متناسب با ویژگی های آهنگ و کلیپ هایش به معنی واقعی “بازیگری” می کرد… مهدی در آن سالها چند اجرای محدود صحنه ای هم داشت که من بیننده یکی از آنها بودم. پاهایش روی استیج “محکم” بود و می شد حدس زد که سابقه رفتن روی صحنه را دارد (خودش می گفت بازی در چند نمایش از تئاترهای اجتماعی را تجربه کرده) به همین علت ارتباطش با تماشاگران فوق العاده گرم و حرفه ای بود… بعد از آن دوران موفق، سریال اشتباهات مقدم آغاز شد. اشتباهاتی که او را از جایی که جایگاهش بود، به بیرون پَرت کرد. شاید خیلی خواننده های دیگر با این همه اشتباه جان سالم به در نمی بردند و هیچ شانسی برای بازگشت به سطح اول پیدا نمی کردند اما مهدی دوباره بازگشته و می خواهد یکبار دیگر بدرخشد. من به توانایی هایش اعتقاد و اعتماد دارم.
]]>نویسنده : نسترن بختیاری
]]>سال ۷۹: با محمد خاکپور، شادمهر و امان پوده به استودیو پاپ رفتیم. محمد اولین ترانه ام را خواند. شنیدن ترانه ای که تا همین چند ساعت پیش روی کاغذ بود با صدای آهنگین یک خواننده لذت عجیبی داشت.ترانه ای در مورد “پدر”. آنهم پدری که از دست رفته: “پدر جای خالی تو، غمو توو دلم میاره…”.
سال ۸۷: در منزل احسان خواجه امیری. خواند: “خودت خواستی که من مجبور باشم…” و دلم ریخت. یک جور ذوق زدگی کودکانه.
در سالیان اخیر با خیلی از خواننده های مطرح و نیمه مطرح دیگر همکاری کردم. به خیلی هایشان می گویند و می گویم “برند” اما آن حالِ خوب به سراغم نیامد تا همین چند روز پیش که مهدی مقدم در استودیوی محمد مروی برای اولین بار ترانه ای از من را خواند. ترانه ام، ویژگی خاصی ندارد و کاملاً در خدمت ملودی است اما حس و حال شنیدنش با صدای مهدی، لذتی داشت که برای تجربه دوباره اش شش سال انتظار کشیدم. شاید یازده سال خاطرات تلخ و شیرین رفاقت با مهدی که روی هم انباشته شده بود، مشغول رژه رفتن در ذهنم بود و حالا یک جا می ریخت بیرون! شاید هم علت این ذوق زدگی چیزی باشد که من می دانم و خیلی ها نمی دانند؛ مهدی خواننده فوق العاده ای است و شاید کمتر کسی بداند چقدر توانا و باهوش است و می تواند روی صحنه هم بی نظیر باشد.
خدا را شکر که حافظه ام همیشه قوی بوده و خصوصاً خاطرات خوش در ذهنم می ماند. به همین دلیل روزهای باشکوه مهدی در اوایل دهه هشتاد را از یاد نمی برم و هرگز فراموش نمی کنم که مهدی در طول سالهای روزنامه نگاری ام و به دلیل اتفاقاتی که بین من و افراد مشترک بین ما وجود داشت، بیشتر از هر خواننده دیگری می توانست آتش بیار معرکه باشد و دشمنی کند و علیه من حرف بزند اما هرگز روبرویم قرار نگرفت! علت این دشمنی نکردن، اصلاً سیاست کاری اش نبود چون خوب می دانم که مهدی به شدت “بی سیاست” است و اگر به اندازه سر سوزن تدبیر پیشه می کرد تا امروز صدها کنسرت برگزار کرده بود. محبت مهدی را به خاطر “دلی بودن” و بی توقع بودنش دوست دارم. در طول این سالها آنقدر حرف برای گفتن داشتیم که اصلاً فرصتی برای پیشنهاد همکاری به وجود نمی آمد و سرانجام نوبت به “جدید” رسید!
برای قطعه “جدید” توضیح خاصی ندارم جز تشکر از بابک مروی برای ملودی خوشحالی که ساخت و قدردانی از محمد مروی که لا به لای شلوغی های شب عید برای تنظیمش خیلی زحمت کشید.
اگر فرصت داشتید حاصل همکاری ما را بشنوید.
همین که تو رو دیدم، به خوشبختی رسیدم
تو هستی که به هیشکی دل نمی دم
خودت شاید ندونی، که داری می رسونی
منو به دلخوشی های جدیدم
پاسخ مهدی مقدم :
اولین بودن، بهترین بودن و دیده شدن همیشه معایبی دارد. معایبی که دامن رفیق قدیمی من را سالهای سال است گرفته و رها نمی کند.
مهدی فوق العاده استارت زد. یک آدم بانمک که صدایش نیز نمکین بود.
به سرعت مطرح شد و سر و صدا کرد.
مشکل احتمالاً همین بوده است!
برای من شنیدن اسمش یادآور روزهای خوبی است که در آن رنگِ مهدی عوض نشد و البته یک حسرت چند ساله که چرا هنوز به کنسرتی که او خواننده اش باشد نرفته ام.
برای تبرک فرصت بسیار است!
فعلاً فقط یک آرزو دارم:
کنسرت مهدی… و من که روی یکی از صندلی های ردیف سوم یا چهارم نشسته ام.
همین.
مهدی مقدم آبان امسال دهمین سالی است که به صورت حرفه ای وارد دنیای پرهیاهوی موسیقی شده است، ده سال که شاید تلخی اش بیشتر از شیرینی هایی باشد که داشته است. از سر و صدای «خونسرد»اش تا توفان «سونامی» همراه با آن همه ویدئو های رنگ و وارنگ و قدم های آخر با «احتیاط»اش دو سال گذشت. خواننده ای که بر خلاف خواننده های امروزی تمامی خصوصیات یک آرتیست را دارد؛ آرتیستی که بلد است اصولی بخواند و با فالش و خارج خواندن غریبه است.
خواننده ای که وقتی عاشقانه می خواند، خیلی ها عاشقانه خواندن را بلد نبودند، خیلی ها حتی نم یدانستند نت موسیقی چیست و خیلی ها هم باوجود تبلیغات وسیع برای کنسرت حتی نمی توانستند یک سالن ۴۰۰ نفره را پر کنند.
مهدی مقدم یکی از معدود خوانندگان ایران زمین است که صاحب صدایی شخصیت دار با رگه های موسیقی ایرانی است، صدایی که با اجرای آهنگ های اسلو و تین اینج پسند زیبایی چند برابری پیدا می کند.خواننده ای که برای پیر و جوان و کوچک و بزرگ و تمام سلیقه ها خوانده و از هر قشری مخاطب دارد. آرتیستی که در اجرای زنده اش برعکس خواننده های امروزی حتی یک نت هم اشتباه نمی خواند.
او در این ده سال آنقدر آهنگ با مضامین عاشقانه منتشر کرده که همین کافی است تا هوادارانی که هنوز در انتظار کنسرتش هستند به او لقب «آقای عاشقانه ها» را بدهند. لقبی که ابتدا فرزاد حسنی در یک برنامه رادیویی به وی داد و این خواننده را «مرد عاشقانه ها» خطاب کرد تا همین باعث شود مهدی مقدم «آقای عاشقانه ها» لقب بگیرد.
بعد از ده سال چه بر سر «آقای عاشقانه ها» آمده است!؟ وی در این سالها به گفته خودش آنقدر اشتباه کرد تا بهترین سالهای عمرش از دست بدهد و از نظر مالی ضرر بسیاری کند. اشتباهاتی که صرفا به دلیل اعتماد به آدمهای بی تجربه ناکاربلد پدید آمد و نمی شود گذشته را تغییر داد. جدای از اشتباهات شخصی وی، سنگ اندازی و تنگ نظری های برخی از اهالی موسیقی باعث شد تا این اشتباهات بیشتر به این هنرمند زخم بزند. اهالیِ موسیقی ای که بعضی اشان این روزها دیگر بازار کنسرت های داغ گذشته را ندارند و بیشتر مردم را خسته کرده اند.
خواننده ای که روزی همه با صدایش عاشق شده اند، زندگی کرده اند، پا به پای او بزرگ شده و قدکشیده اند، این ده سال از کجا در آمد داشته است؟ از کدام اجرا و از کدام منبع؟ تا به حال به این فکر کرده ایم که این روزها غم و غصه ممنوع الکاری چه بر سر او وصدایش آورده است؟ مشکل این است که ما فقط موزیک ویدئوها و روی یک هنرمند را می بینیم. ده سال گذشت و این ده سال هرکسی که غیر مجاز بود مجاز شد!حتی آقای خواننده ای که در کلیپ هایش اصول غیراخلاقی بیداد می کرد و از هیچ چارچوب و قانونی پیروی نمی کرد.
اما کسی که فرهنگ کلیپ سازی سالم را به ایران آورد هنوز ممنوع الفعالیت است. کسی که ثابت کرد بدون ماشین های آنچنانی و … هم می شود ویدئوی موفق و دیدنی ساخت هنوز ممنوع الفعالیت است. این ممنوعیت حالا در سی و سه سالگی او را پخته تر از هر خواننده دیگری کرده است با تجربیاتی که هزینه سنگینی برای آنها پرداخته است.
تولد سی و سه سالگی اش را تبریک می گوییم و آرزو می کنیم این سال های پیش رو همانند سال های گذشته براش تلخ نباشد.هرچند که هنوزهم در ممنوعیت به سر می برداما با تدابیر وزارت فرهنگ و ارشاد در این روزها امیدواریم دوباره مهدی مقدم را هم در جرگه مجازهای عرصع موسیقی ببینیم.
تازه کارهایی که این روزها مهدی را قابل دسترس ترین گزینه برای همکاری و معروف شدن میدانند ، و شاید تعامل بیش از حد مهدی در فضای مجازی و همکاری با چهره های کم کیفیت در این چند وقت اخیر باعث این روند شده ، روندی که صد در صد سطح کارنامه ی مهدی را پایین میبرد و باید فکری اساسی در این مورد کرد.
همه ی ما میدانیم مهدی این روزها هیچ در آمدی ندارد و به ناچار رو به کارهای مشترک بیزینسی با خوانندگان گمنام می آورد، یکی از دلایل پررنگ ازدیاد متقاضی برای همکاری با مهدی مقدم در این روزها همین همکاری های پی در پی مهدی در این کارهای مشترک است.همکاری هایی که به هیچ عنوان توسط خود مهدی هم تایید شده نیست و به خاطر همین است که توسط پیج های رسمی و سایت رسمی مهدی به هیچ عنوان مورد حمایت قرار نمیگیرد.
در اغلب این کارها که همین اواخر منتشر شده هیچ اثری از یک کار حتی درجه ۲ دیده نمیشود ، و تنها نکته ی مثبت این کارها فقط و فقط اجرای مهدی مقدم است که آن هم با میکس و مستر ضعیف زیر سوال میرود ، ودر این میان فقط و فقط ارکان دیگر ساخت این موزیک ها زیر سوال میروند.
دو موزیسین و دو ترانه سرای غیر مطرح از افرادی بودند که در این کارهای مشترک همکاری کرده اند و نقطه ی عصف بار این کارها این بود که به هیچ عنوان در حد و اندازه های کارهای قبلی مهدی ظاهر نشدند و این را میتوان از مقایسه ی همکاری های سابق دو موزیسین با مهدی و این کارها شناخت.
دقیقا مشکل از جایی شروع شد که پس از پخش کار مشترک اول با صدای مهدی توسط چندین تن از شما دوستان انتقاد های شدیدی را به همراه داشت.حتی خیلی از شما عزیزان از من خواستید تا این انتقاد ها ار به مهدی برسانم و به وی گوشزد کنم، اما متاسفانه باید در جواب این انتقاد ها بگویم که مهدی به هیچ عنوان تصمیم گیرنده در این کارها نیست و فقط به عنوان مهمان در این کارها حضور میابد.متاسفانه در این بین ارکان تولید این ترک ها هستند که به اسم مهدی لطمه وارد میکنند و این قطعا در سرنوشت کاری این افراد با مهدی تاثیر خواهد گذاشت.
خواهش من از شما دوستان همیشه همراه این است که نه تنها این آهنگهارا دانلود نکنید بلکه به هیچ عنوان این آهنگها را در فضای مجازی به اشتراک نگذارید چرا که به عقیده طرفداران فهیم و با درک مهدی مقدم این گونه کارها در کارنامه ی رسمی مهدی مقدم جایی ندارند.
فقط تنها خواهشی که از مهدی داریم این است که اسم های کوچک را در زمینه های ( ترانه سرایی ، آهنگسازی ، و تنظیم ) مدتی کنار بگذارد ، چرا که این اسمهای کوچک باعث ورود اسم های کوچکتر به کارنامه اش میشوند.
اخذ مجوز برای فعالیتهای فرهنگی هنری قطعی است. آنها قانونا موظف هستند درباره موسیقی، فیلم یا سایر فعالیتها مجوز بگیرند و مسایل حاکمیتی قانونا به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واگذار شده است. در عین حال در فعالیتهای فرهنگی- هنری آنها را حمایت وکمک خواهیم کرد.
آلبومهای موسیقی که یکبار منتشر شود برای تجدید نشر احتیاج به مجوز ندارد مگر تغییر گرافیک روی آلبوم. برای کتابها نیز هر تجدید نشر مجوز لازم ندارد مگر کتابهایی که قدیمی هستند و بسته به شرایط روز باید تغییراتی در آن ایجاد شود.
آنها بر اساس یک سیاست و مساله فقهی که به آنها اعلام شده است، مجاز نیستند که آلات موسیقی را نشان دهند و سیاستهای ابلاغی به آنها نیاز به رایزنی ندارد.
به کرات اعلام کردهام وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فیلم، کنسرت یا تئاتر مجوز صادر میکند باید از مجوزش حمایت کند بهخصوص هنگامی که خسارتی به هنرمندان وارد میشود. بهطور مثال سرمایهگذاران فیلمهایی که بهخاطر فشار گروههای خاص از اکران برداشته میشود متحمل خسارت مالی زیادی میشود. باید پای اعطای مجوز بایستیم. درعین حال باید توجه داشت که گاهی برخی از جریانات براساس دیدگاههای خاص مذهبی خود با انتشار کتاب یا نمایش فیلمی مخالفت کرده و بر اساس احساسات دینی برخورد میکنند که از حوزه توانایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج است و گاه نیروی انتظامی یا سایر نهادها ورود میکنند. اینکه در برخی شهرها این جریانات بسیار قوی است و مانع میشوند را باید از راه دیگر حل کرد. به گذشته کاری ندارم که چگونه عمل شده است اما نسبت به آینده اعتقادم این است که ابتدا در صدور مجوز دقت کنیم، پس از صدور از آن مجوز حمایت کنیم و افراد را نسبت به مسائل توجیه کنیم، چراکه کالای فرهنگی تولید شده از طرف دولت جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شده است و معنا ندارد که گروهی بخواهند جلوی آن را بگیرند بهویژه گروههای خودسری که احیانا خودشان اطلاعاتی ندارند و اغلب به تحریک دیگران راه میافتند.
نیروی انتظامی در جایی که مجوز صادر شده باشد مانع نشده و ورود پیدا نمیکند. گاهی در برخی از مراسمها حاشیههایی اتفاق میافتد که با آنها برخورد میکند. مثل مسائلی که اخیرا در برج میلاد اتفاق افتاد. نیروی انتظامی باید از موارد مجاز حمایت کند و باید جلوی کسانی را که میخواهند مانع برگزاری مراسم مجوزدار شوند بگیرد.
باید تحقیق کنم که آیا واقعا چنین چیزی وجود دارد یا خیر؟ این مساله قابل پیگیری است.
آنها میتوانند برای خانمها کنسرت برگزار کنند. تک خوانی خانمها از نظر اکثر فقها اشکال دارد و نباید در حضور آقایان بخوانند.
درباره داشتن مجوز برای کنسرتی که لغو شده تردید دارم و در مواردی که مجوز داشته برگزاری کنسرت مشکل نداشته بلکه نیروی انتظامی احیانا با نوع پوشش برخی از شرکتکنندگان برخورد کرده است و این بحث پوشش و عفاف و حجاب در جامعه است که همه ما باید به ارزشهای اسلامی و دینیمان و اعتقادات مردم در سطح جامعه احترام بگذاریم و طبیعی است که نیروی انتظامی براساس وظیفه قانونی خود با ساختارشکنان برخورد خواهد کرد. باید به قانون احترام گذاشت.
قانون در باب حجاب و عفاف مواردی دارد که مجلس شورای اسلامی تصویب کرده است و هرچه را نیز که شورایعالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده باشد مصوباتش در حکم قانون است.
حتما شورایعالی تشکیل جلسه خواهد داد. اما در جلسات شورا قانون شکسته نمیشود چرا که دولت مجری قانون است. اگر مجلس قانون را لغو نکرده تا وقتیکه وجود دارد بایستی بهعنوان شهروند ایرانی به آن احترام بگذاریم. اگر به مفاهیم فقهی هم کار نداشته باشیم باید رعایت شوون دینی جامعه بشود.
جشنوارهها مشکلی نخواهند داشت و برای برگزاری آنها را حمایت خواهیم کرد.
گذاشتن صندوق حمایت از هنرمندان اقدام خوبی بوده است اما کفایت نمیکند. یعنی باید بودجهیی را که برای آنجا در نظر میگیرند، بتواند حداقل حمایت مالی را از هنرمندان اعمال کند. قطعا این مساله مورد توجه است و در بودجه سال آینده تلاش خواهیم کرد که برای این منظور اعتبار بیشتری بگیریم. علاوه بر مسائل مادی باید از نظر معنوی هم کرامت هنرمندان را حفظ کنیم. حفظ کرامت هنرمندان فقط دفن آنها در قطعه هنرمندان نیست باید زمان حیاتشان هم مورد احترام قرار گیرند و در حین بیماری هم بایستی کمکهای فوقالعادهیی به آنها شود زیرا در شرایط عادی کمکهای معمولی و روتین به آنها صورت میگیرد اما در شرایط اضطراری باید به شکل اضطراری کمک کرد. از نهادهای غیردولتی نیز میشود برای این منظور کمک گرفت مثل شهرداریها و نهادهای خیریه عمومی که کمکهایی را به بیماران ارائه میدهند و دولت از آنها هم باید بدین منظور استفاده کند. اینها سرمایههای اجتماعی کشور ما هستند و باید کرامت و منزلتشان حفظ شود. نباید دست آنها پیش کسی دراز باشد یا در تنگدستی زندگی کنند و غریبانه از دنیا بروند. باید این را مورد توجه جدی قرار بدهیم.
در هر صورت به یکسری شرکتهای واسط برای اخذ مجوز نیاز خواهیم داشت که اغلب واسطه بین گروههای هنری و دولت هستند اما در انتخاب این نهادهای واسط باید دقت کرد که عناصر پاک دست و درستی باشند و سودجو و فرصتطلب نباشند تا مجوزها در اختیار آنها قرار گیرد و گروههای هنری را جذب کنند. البته هزینه استفاده از کنسرتها گران است اما بخشی از آن به شرایط تورمی کشور برمیگردد. در بخشهای دیگر هم همینگونه است. قیمت کالاهای فرهنگی هم بالا رفته در عین اینکه در کشور ما قیمت محصولات فرهنگی مثل کتاب و موسیقی بسیار پایینتر از سایرنقاط دنیاست اما برای برخی اقشار جامعه قابل دسترسی نیست و دولت باید تسهیلات آن را فراهم کند یا اقدامات حمایتی برای برخی اقشار جامعه که نمیتوانند از این برنامهها بهطور معمول استفاده کنند، انجام دهد تا تسهیلاتی برای این اقشار جامعه فراهم شود.